دکتر نیکلای کاژانوف، استاد مدعو رشته اقتصاد سیاسی خاورمیانه در دانشگاه اروپایی سنت پترزبورگ و پژوهشگر وابسته در موسسه تحقیقاتی چتم هاوس انگلستان، در گفتگوی اختصاصی با موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) به بیان دیدگاه ها و نظرات خود در خصوص سیاست خاورمیانه ای روسیه و همچنین تعامل این کشور با قدرت های منطقه ای در خاورمیانه و قدرت های فرامنطقه ای مانند ایالات متحده آمریکا پرداخته است. در ادامه، گفتگوی کامل موسسه ایراس با آقای دکتر کاژانوف از نظر می گذرد.
چرا حضور روسیه، به لحاظ سیاسی و به لحاظ نظامی در چهار سال گذشته شدیدا افزایش یافته است؟
"ممکن است سوال ساده به نظر رسد ولی جواب آن واقعا پیچیده است. زمانی که در سال 2012، تقریبا از پنج سال پیش، سیاست خارجه روسیه شروع به دگرگونی اساسی کرد؛ تمامی این دوره پنج ساله طول کشید تا دگرگونی آن تکمیل شود. به علاوه، روسیه در طول این دوره از مراحل متعددی گذر کرده است. لذا مسکو بین سال های 2012 و 2015 متوجه شده است که باید در منطقه خیلی فعال باشد، اما تنها سعی کرد فعالیتهایش را به تلاشهای دیپلماتیک محدود سازد. به همین دلیل، سعی کرد عمیقا وارد مسایل منطقهای نشود. اما وقتی در سال 2015 جنگ داخلی سوریه شروع به تهدید بقای دولت بشار اسد کرد، روسیه دریافت که باید تحرک بیشتری از خود نشان دهد. با وجود این، در طی دومین دوره، سال 2015 و سپتامبر همان سال، همچنان مسکو خود را کشوری در موضع دفاعی قلمداد میکند. به همین خاطر، سعی داشت به آنچه که آن را در قالب دشواری های پیشروی منافع سیاسی، اقتصادی و نظامی اش بود واکنش نشان دهد. روسیه تنها بعد از بکارگیری نیروی نظامی اش در سوریه در سال 2015، شروع به نشان دادن فعالیت زیاد از خود و پیشنهاد میانجیگری کرد؛ و این مسایل برخی رویدادهای خاصی هستند که در منطقه خاورمیانه، که مستقیما با آن در ارتباط بود، رخ میداد."
"بدین خاطر، برای مثال، اساسا میتوانیم دگرگونی این سیاستگذاری را از موضع عدم دخالت به موضع سعی در شکل دهی وضعیت در سوریه یا، بهترین نمونه، در لیبی مشاهده کنیم. در حقیقت دلایل متعددی برای بروز این دگرگونی وجود دارد. اول از همه، قطعا بهار عربی بود که سبب بروز نگرانی های بسیار زیادی در بین سران روسیه شد. افزون بر این، رهبری روسیه معتقد بود آمریکاییها پشت پرده این جریان قرار داشتند و همین عقیده آنها را مجبور ساخت وارد این جریانات شوند تا از چیزی که آن را در قالب تهدیدی جهت شکست یا نابودی نهادهای دولتی در خاورمیانه می پنداشتند جلوگیری کنند، مسئله ای که از دیدگاه روسیه میتوانست نمونه ای برای بی ثبات ساختن سایر مناطق، از جمله مناطق نزدیک روسیه یا خود روسیه، باشد. دومین دلیل، بازگشت ولادیمیر پوتین به کرسی ریاست جمهوری اش است. برخی ادعا میکنند سیاست پوتین دقیقا همانند دوره های قبل ریاست جمهوری اش است، در حالیکه اینطور نیست. وی بیش از پیش از غرب ناامید شده است، دیگر به دنبال مصالحه با آنها نیست و میخواهد ضربه شستی به قدرتهای غربی نشان دهد که سرگی لاوروف، وزیر خارجه، آن را درسی خوانده است که روسیه باید بعد از سقوط قذافی در لیبی و بعد از شروع بی ثباتی در سوریه آن را مد نظر قرار میداد."
"و در نهایت، سومین دلیل به وضعیت اقتصادی روسیه مربوط میشود. افت پیوسته و بحرانهای مربوط به سقوط قیمتهای نفت، مسکو را وادار ساخت تا برای هر برگ اسکناس روسیه ارزش قائل شود و یکباره دریافت برای ادامه کار برخی از صنایع اش، و برخی بخشهای خاص، همکاری با خاورمیانه ضرورت یافته است. همچنین این درک وجود داشت که به منظور بهبود وضعیت بازار نفت و گاز، باید وارد گفتمان با بازیگران منطقه ای شود که مجددا باعث شد خاورمیانه در حلقه منافعش قرار گیرد. علاوه بر این، این مسئله تنها سبب علاقمندی همکاری روسیه با خاورمیانه شد. روسیه در رابطه اش با غرب، خاورمیانه را تنها ابزاری جهت تجارت می بیند."
نظم مطلوب برای روسیه در خاورمیانه، یا به عبارت دقیق تر، در «غرب آسیا» چیست و از چه مولفه هایی تشکیل شده است؟
"در حال حاضر، برای مثال، یکی از ویژگی های بارز حضور روسیه در منطقه خاورمیانه در مقایسه با زمان شوروی این است که روسیه برنامه ایدئولوژیک مشخصی برای این کار ندارد. یعنی روسیه، با توجه به حوزه سیاست، راجع به اینکه چه نوع آرایشی برایش مناسب خواهد بود نمی اندیشد. آیا روسیه میداند در چه حوزهای میتواند با خاورمیانه همکاری داشته باشد؟ من از این منظر، میگویم مسکو شدیدا به خاورمیانه علاقمند شده است، منطقه ای که میتواند سبب تحکیم حضور اقتصادی و سیاسی اش شود و همچنین تضمین نماید خاورمیانه مشکلاتی برای امنیتش، برای کشورهای پس از شوروی یا خود روسیه، ایجاد نخواهد کرد."
آیا روسیه با شرایط فعلی نظم منطقه ای موافق است؟
"اوایل روسیه به طور مسلم موافق این وضعیت بود. برخی از صاحبنظران عقیده دارد که روسیه هم اکنون آمادگی پذیرش برخی تغییرات را دارد. قبل از اینکه از تجربیاتم حرفی بزنم، از بحثهایی که با مقامات روسی داشته ام، باید بگویم. همچنان روسیه تمایل دارد کشورها و نهادهای فعلی خاورمیانه حفظ شوند؛ ولی اگر متوجه شود بروز برخی تغییرات خاص به نفع منافعش است، مانع تراشی نمیکند."
"با این حال، هرگونه تغییر شدید در مرزها را نمی توان متصور شود که هم اکنون بتواند رضایت روسیه را جلب کند. برای مثال، حتی در خصوص رفراندوم کردستان که اخیرا به وقوع پیوست، روسیه از ابراز هر گونه بیان صریحی خودداری کرد، با توجه به وجود منافع اقتصادی روسیه در کردستان عراق، روسیه یقینا بدش نمی آید روابطش را با کردها تقویت کند. ولی، در این بین، روسیه قادر نخواهد بود حمایتی رسمی و آشکار از استقلال آنها به عمل آورد، زیرا از طرفی، هر گونه تغییر در مرزها (منظورم تغییر رسمی مرزهاست، استقلال رسمی کردستان را در نظر داشته باشید) با حمایت روسیه باعث وارد آمدن صدماتی به منافع روسیه، به لحاظ روابطش با دیگر بازیگران، خواهد شد و از سوی دیگر، روسیه عقلش را از دست نداده است و به همین خاطر میدانند استقلال رسمی کردستان سبب بی ثباتی منطقه به نفع مخالفان و به ضرر روسیه خواهد بود؛ و میداند منطقه، جهت از میان برداشتن موانع امنیتی پیش روی مسکو، باید باثبات باقی بماند."
آیا روسیه از سرایت چنین جنبش های استقلال طلبانه ای به دیگر مناطق میهراسد؟
"روسیه نگران هرگونه بی ثباتی در منطقه است، منظورم از این حرف این است که هر تلاشی جهت کسب استقلال در سایر کشورها قطعا سرمشقی برای بیثبات شدن این منطقه خواهد بود."
اجازه دهید از غرب آسیا به مسایل خلیج فارس وارد شویم. بعد از دیدار اخیر پادشاه عربستان از مسکو، سیاستگذاری کلی روسیه راجع به خلیج فارس چه تغییری کرده و یا خواهد کرد؟
"بر خلاف آنچه که هماکنون برخی از تحلیلگران روسیه راجع به معنی تاریخی یا اهمیت تاریخی دیدار شاه سعودی میگویند، راجع به ابراز هرگونه اظهار نظر این باره احتیاط به خرج میدهم. به نظر من، روسیه به دنبال اهداف فنی زیادی است که بیشتر به وضعیت موجود بستگی داشته است. لذا، به خاطر شرایط اقتصادی سختش، برای مسکو بسیار اهمیت پیدا کرده است پول خلیج فارس را به اقتصاد روسیه تزریق نماید."
"همچنین جهت ایجاد هماهنگی کوششها میان ریاض و مسکو در اپک و بازار نفت برای بهبود وضعیت فعلی قیمتهای نفت، مذاکره با عربستان سعودی مهم است. در پایان، کسب برخی حمایتها از جانب پادشاهی عربستان به خاطر تلاشهایش در سوریه، شدیدا برای مسکو بااهمیت است. اما در همین بین، فکر میکنم در خصوص پتانسیل نهفته در چنین پیشرفتی، رهبری روسیه مرتکب هیچ گونه توهمی نشده است."
"اول از همه اینکه به خوبی میداند به لحاظ اقتصادی یا سیاسی نمیتواند با آمریکا برای دوستی یا به تملک گرفتن عربستان به رقابت بپردازد. دوم، ویژگی های عربستان همگی به معادلات سیاسی گره خورده است؛ آنها از روسیه میخواهند از ایران جدا شود یا اینکه رابطه اش را با آن کشور کاهش دهند که قطعا از سوی مسکو، که ایران را کشوری مهم در منطقه می داند، بالاخص به لحاظ بازاستقرار روسیه در منطقه در قالب یکی از بازیگران، قابل قبول نیست."
"اما در همین زمان، همانطور که بیان کردم، پیشرفت های فعلی میتواند سبب شود روسیه به دنبال زبانی مشترک با پادشاهی عربستان بگردد. ولی اعتقاد ندارم که در آستانه ورود به صفحه جدیدی در پیشرفت روابط بین این دو کشور قرار داشته باشیم. روسیه میداند که عربستان به این پیشرفت علاقمند است، زیرا پادشاه عربستان که به روسیه میروند یعنی آنها هم به حل برخی اهداف فنی علاقمند هستند. برای محمد بن سلمان مهم بود نشان دهد خود و پدرش میتوانند در خصوص همکاری با سایر قدرتها به برخی موفقیتها در حوزه بین الملل دست یابند. برایشان مهم بود در خصوص وضعیت موجود در یمن با روسیه به توافق برسند، یا حداقل مطمئن شوند در مورد هرآنچه در یمن اتفاق میافتد روسیه ساکت باقی بماند، و تا حدی آنها موفق شدند به این هدف برسند. و همچنین دستیابی به درکی مشترک در سوریه نیز برایشان مهم بود، چیزی که فکر میکنم تنها تا حدی به دست آمده باشد."
نحوه تفکر کرملین راجع به قدرت نرم عربستان در آسیای مرکزی چیست؟ آیا این مسئله تهدیدی برای منافع روسیه تلقی میشود؟ آیا چنین قدرت نرمی برای کرملین تهدید به شمار میرود یا اصلا بدان توجه دارد؟
"من متخصص در امور آسیای مرکزی نیستم. ولی به عنوان متخصص در امور خاورمیانه یا خلیج فارس میتوانم بگویم یقینا عربستان حضوری ویژه در کشورهای آسیای مرکزی دارد. بعد از حصول پیشرفت هایی در این زمینه، آشکارا از عربستان تبعیت می شد. ولی به دو دلیل خواهم گفت چرا عربستان تهدید یا مانع اصلی برای روسیه به شمار نمی رود. اول از همه، در تفکر راهبردی روسیه به شکل مرسوم، این حضور غرب است که تهدید اصلی در برابر منافع روسیه تلقی می شود."
"دوم، فکر میکنم با توجه به تاثیر مالی، درک روشنی وجود داشته باشد و به سختی میتوان بر اساس شرایط فعلی کشورهای آسیای مرکزی را به چالش کشید. تنها پیش شرطی که مسکو دارد این است که شهروندان عربستان باید از تامین مالی فعالیتهای تروریستی تعدادی از چنین گروههایی در آسیای مرکزی دست بکشند. اما حدسم این است که به این دلیل روسیه شروع کرده است یا در گذشته سعی کرد با پادشاهی عربستان به گفتگو بپردازد یا در جستجوی زبانی مشترک با مقامات عربستان بود که منافع بیشتری در گفتگوها برای روسیه وجود داشت و فعالیتهای کمتری که این کشور آنها را تهدیدی برای خود بشمارد، بروز میداد. ولی به شکل خلاصه، معتقد هستم مسکو تا زمانی که تهدیدی علیه امنیت هر یک از کشورهای آسیای مرکزی یا خودش وجود نداشته نباشند، حقیقتا راجع به فعالیتهای عربستان در آسیای مرکزی نگران نخواهد بود."
در خصوص روابط اخیر ایالات متحده با روسیه، این موقعیت را تصور کنید که در بین بعضی سران و مقامات ایران نگرانیهایی درباره بهبود روابط بین روسیه و ایالات متحده وجود دارد. اگر بخواهید برای کاستن از نگرانیهای مقامات ارشد ایران درباره این مسائل با آنها صحبت کنید، آیا میتوانید تضمین کنید که رابطه بین این دو قطب قدرت بر حضور ایران در سوریه تاثیر نمیگذارد؟
"خب من نمیتوانم بگویم که این را تضمین نمیکنم ولی از طرف دیگر هم نمیتوانم 100 درصد اطمینان بدهم، پس هیچ تضمین صد درصدی وجود ندارد. بگذارید برایتان توضیح بدهم چرا. از طرف منفی قضیه شروع میکنم. توسعه روابط روسیه با غرب همیشه بر رویکردهای مسکو در رابطه با خاورمیانه تاثیر خواهد گذاشت. رابطه روسیه با بازیگران خاورمیانه به دلیل مقابله ی بزرگ یا بهتر بگویم شکاف بین سوریه و غرب به خوبی آغاز شد و این روابط برای مسکو به معنای اهرم مهمی برای کاهش تاثیر منفی این مقابله بر اقتصاد روسیه و منافع سیاسی روسیه بود و همچنین به معنای ایجاد اهرمی مشخص برای تاثیرگذاری بر غرب بود."
"پس توسعه و اهمیت این پیوندها همیشه بر پویایی روابط روسیه در خاورمیانه تاثیر میگذارد. دوم اینکه شیوه رهبری روسیه شدیدا عملگراست. روسیه متوجه است که همکاری با ایران قطعا اهمیت دارد. حتی از همکاری با تعدادی دیگر از بازیگران منطقه بیشتر اهمیت دارد. ولی برای حل کامل این مشکل، باید با جامعه بینالمللی که ایالات متحده هم جزئی از آن است صحبت کنیم. و از این نقطه نظر، تاثیر ایالات متحده بر این مذاکرات بر رویکرد روسیه در رابطه با همکاری با ایران نیز تاثیر میگذارد."
"در نهایت، روسیه رویکرد حساسی در رابطه با خاورمیانه اتخاذ کرده است که بر اساس اصل ایجاد تعادل بین بازیگران اصلی منطقه است. پس این بدین معناست که روسیه باید به نحوی روابطش را با ایران و با دنیا متعادل کند. پس این امر محدودیتهای مشخصی را نیز بر همکاری روسیه با ایران اعمال میکند. همه ما دیدهایم این امر چه تاثیری بر مذاکراتی میگذارد که وزاری خارجه روسیه و آمریکا در مورد شدت آن در جنوب سوریه توافق کردند و ایران را مستقیما در این مذاکره دخالت ندادند. این روی منفی قضیه بود، اکنون روی مثبت آن را بیان میکنم."
"اول از همه، قطعا دیدگاه روسیه نسبت به خاورمیانه و ایران تغییر عمیقی کرده است. ما این موضوع را درک میکنیم و از قضیهی بهار عربی که از ایران و خاورمیانه به عنوان کالای تبادلاتی در روابط سوریه با غرب استفاده کردند، درس گرفتیم. این منجر به ایجاد موقعیتی شد که غرب به روسیه خیانت میکرد ولی تاثیر روسیه بر خاورمیانه نیز در حال کاهش یافتن بود. پس آن موقعیت برد – باخت یا برد – برد نبود بلکه برای روسیه دو سر باخت بود. روسیه در حال از دست دادن جریان غربی و جریان خاورمینه ای بود."
"و به این نتیجه رسیدیم که وقتش رسیده از طرف دیگری به منطقه نزدیک شویم و این روابط را از جهت حفظ منافع روسیه در منطقه درک کنیم. پس به همین دلیل است که اعتقاد ندارم اگر به زودی پیشرفتی در روابط روسیه و آمریکا به وجود بیاید، نتوانیم انتظار داشته باشیم روابط روسیه با قدرتهای خاورمیانه رشد کند و به وضعیت پیش از سال 2012 برگردیم. روسیه آماده همکاری با کشورهاست ولی نه به دلیل منافعش در غرب."
"دوم اینکه منافع دیگری در حال پیدایش است که به بخش گاز و نفت، به منافع سوریه در صنعت هستهای و به تولیدکنندگان تسحیلات نظامی روسیه مربوط میشود که شامل همکاری با کشور ایران است و در نهایت، باید صادق باشیم: ما نباید در روابط دوطرفه پوتین، انتظار هیچ تهییجی داشته باشیم. این به دلیل ناامیدی پوتین از غرب نیست و دیگر به این دلیل نیست که ترامپ قول های انتخاباتی اش را در رابطه با بهبود روابط با روسیه عملی نکرد، بلکه به این دلیل است که آمریکا، تیم رئیس جمهوری روسیه و عدم اعتمادش به غرب را سمی میداند. پس میتوانیم بگوییم که بدون اینکه پوتین صحنه سیاست را ترک کند و تیمش با افراد دیگری تعویض شود، غرب در جهت بازسازی روابطش با روسیه تلاشی نخواهد کرد. این طبیعتا بدین معناست که روسیه مخالف غرب باقی میماند و همکاری اش با غرب بستگی به موقعیت خواهد داشت. آیا روسیه با ایالات متحده مذاکره خواهد داشت؟ بله ولی تا حد مشخصی."
میدانیم که بین اسرائیل و فلسطین مذاکراتی آغاز شده ولی بین گروه های فلسطینی، بحثی درباره ی توافق مذاکراتی وجود دارد. سوال من این است که روسیه برای تاثیرگذاری مثبت یا منفی بر چنین مذاکرات صلحی بین اسرائیل و فلسطین، چه ابزاری در دست دارد؟
"روسیه به صورت رسمی از «راه حل دو دولتی» حمایت میکند ولی از نظر من روسیه به فرآیند مذاکره بیشتر از نتیجه ی آن علاقه دارد. زیرا مسئله ی فلسطین تنها نقش مهم این کشور در عرصه بین المللی را به روسیه یادآوری میکند. و اگر بخواهیم این مسئله را تا فعالیت های روسیه در رابطه با فلسطین و مناقشه ی فلسطین پیگیری کنیم میبینیم که این فعالیتها در بیشتر موارد با جامعهی بین المللی تشدید شده است."
"اما همه ابتکارعمل های روسیه حول استقلال می چرخد و قصد حل این مسئله را دارد ولی جامعه بین المللی علاقه اش را به بحث درباره این موضوع از دست میدهد و روسیه نیز یک گام به عقب برمیدارد. دوباره میگویم از نظر من پیدایش کشور مستقل فلسطین برای ما مشکلات بیشتری بوجود می آورد زیرا کشور جدیدی میشود که به حمایت احتیاج دارد و پیداش آن در روابط اسرائیل و فلسطین نیز مشکل ایجاد میکند. روسیه باید واقعا در این کشمکش یک طرف را انتخاب کند. اگر روسیه کاملا از فلسطین حمایت کند، این امر بر علاقه روسیه به اسرائیل، که بسیار بیشتر است، تاثیر میگذارد. پس از این نقطه نظر، روسیه ترجیح میدهد نقش یک میانجی را بازی کند که بر هیچ یک از دو طرف کشمکش، فشاری وارد نمی آورد."
می دانید که روسیه تنها کشوری است که پیوندها و روابط دیپلماتیک کاملی با همه کشورهای خاورمیانه دارد. آیا این برای روسیه خوب است یا سیاست های آن را تضعیف می کند؟
"سوال بسیار خوبی است. زیرا از یک طرف، قطعا توانایی روسیه در مذاکره با همه قطبهای قدرتمند در خاورمیانه ارزشمند است. پس این امر روسیه را در نقش یک میانجی قرار میدهد که برای بازیگران قدیمی منطقه بسیار جذاب است. به عنوان مثال میتوانید ببینید که عربستان سعودی، اسرائیل و تا حد مشخصی ترکیه هنوز روسیه را تا حدودی قدرت بزرگی میبینند که میتواند با ایران یا سوریه مذاکره کند، درحالیکه برای مثال، ایران را یک طرف کشمکش در نظر میگیرند. پس روسیه از این موقعیت در سوریه بهره میبرد. همچنین روسیه میخواهد از این موقعیت استفاده کند، که کشوری است که میتواند با همه صحبت کند تا اهمیتش را در عرصه بینالمللی به عنوان یک میانجی افزایش دهد و میخواهد به غرب بگوید که «نگاه کنید، شما نمیتوانید بدون ما مشکلات را حل کنید. ما به شما کمک میکنیم زیرا میتوانیم با تهران، دمشق و همه همتایانمان همزمان صحبت کنیم.» ولی این امر یک روی منفی نیز دارد، استراتژی مذاکره با همه ما را ملزم میکند بین همه تعادلی ایجاد کنیم."
"پس این امر همکاری روسیه با بازیگران منطقه را دچار محدودیت هایی میکند. اینکه ظرفیت روسیه برای توسعه روابطش با یک بازیگر منطقه صرفا به توسعه این رابطه بستگی دارد، بر رابطه روسیه با یک قدرت سوم تاثیر منفی میگذارد. پس به همین دلیل روسیه به مذاکره با ایران و توسعه روابطش با ایران علاقهمند است ولی این مذاکره همیشه محدود خواهد بود تا بر روابط روسیه با اسرائیل یا مثلا کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس تاثیر منفی نگذارد. ولی این ماجرا روی دیگری نیز دارد، یعنی عربستان سعودی نیز هیچوقت جدایی روسیه از ایران را نمیبیند."
ما میدانیم که ایران نه تنها از نظر نظامی بلکه همچنین در مبادله اقتصادی و سیاسی، پیوندهای نزدیکی با روسیه دارد و امیدوار است چنین پیوندها و روابطی را توسعه دهد. از طرف دیگر، عربستان سعودی نیز پیوند خوبی با روسیه دارد و اخیرا ثابت کرده است که میخواهد روابطش را بهبود بخشد. پس چرا روسیه نقش یک میانجی را بین ایران و عربستان صعودی بازی نکرده تا کشمکش آنها را حل کند؟ آیا روسیه علاقه ای به حل این کشمکش ندارد؟
"تا آنجایی که من میدانم هنگامی که مقامات سعودی شیخ نمر باقر النمر را اعدام کردند و این مقابله ی بازجویانه بین ایران و عربستان سعودی آغاز شد، روسیه خود را به عنوان یک میانجی مطرح کرد ولی روسیه یک قدرت فشارآورنده نبود. بنظر من در این موقعیت، نفوذ روسیه باید به عنوان یک تابع تنظیم شود. آنها تنها هنگامی بازی کردن نقش یک میانجی را در نظر میگیرند که به موفقیت این واسطه گری اعتقاد داشته باشند. متاسفانه آنها حل این مشکل را در حال حاضر سخت میدانند. و چیز دیگری نیز که در اینجا بر موقعیت روسیه تاثیر میگذارد، نحوه ی دیده شدن روسیه در خلیج فارس است."
"منظورم این است که اولا عربستان سعودی و بعد امارات متحده باور دارند که روسیه متحد ایران است و به همین دلیل کاملا به روسیه اعتماد ندارند. مخصوصا اینکه مسکو سرسختانه همه پیشنهادات عربستان سعودی در رابطه با ترک و رهایی ایران را رد میکند. پس این موقعیت از چیزی که روسیه ترجیح میدهد مشکل تر و ظریف تر است. این موقعیتی است که روسیه نمیتواند به عنوان یک قطب قدرت موفق از آن بیرون بیاید."
مطلب فوق مربوط به سایر رسانهها میباشد و اندیشکده مطالعات جهان اسلام صرفا آن را بازنشر کرده است و به معنای تایید محتوای آن نیست.
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص ،قومیت ها ،عقاید دیگران باشد و یا با قوانین کشور وآموزه های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.